دوشنبه 9 اسفند 1395
يكي از اقدامات مثبت ماههاي اخير در اتاق بازرگاني، صنايع، معادن و كشاورزي ايران، تغيير در بخش معاونت تشكلها بود. اين بخش در دو سال گذشته با انتقادات زيادي روبهرو بود و در نهايت با تغيير رييس اتاق ايران شاهد اين موضوع بوديم كه مسووليت اين بخش به نادر سيف سپرده شد. سيف كه سابقه فعاليت در تشكلهاي مختلف را دارد، سالها در اتاق بازرگاني در بخشهاي مختلفي حضور داشته است. تجربيات وي در بخش تشكلها و مركز تحقيقات اتاق بازرگاني باعث شد كه در مدت كوتاهي كه از قبول اين مسووليت توسط وي ميگذرد شاهد اقدامات مثبتي باشيم. هفته گذشته فرصتي شد تا پاي صحبتهاي وي بنشينيم و درباره ساختار بهينه تشكلهاي اتاق بازرگاني با او به گفتوگو بپردازيم.
از اتاق بازرگاني با صفتهاي مختلفي ياد ميشود. يكي از اين صفتها «تشكل تشكلها» است. از نظر شما اتاق واقعا «تشكل تشكلها» است يا اينكه معاونت تشكلها بايد چنين نقشي را عهدهدار شود؟ اصولا اين صفت به چه معني است؟
بگذاريد بحث را اينگونه مطرح كنم. بحث «تشكل تشكلها» عملا از ماده 5 قانون بهبود مستمر محيط كسب و كار آغاز شد و اين ماده وظيفه ساماندهي تشكلها را به يك تشكل كه اتاق بازرگاني باشد واگذار كرد. با وجود اين بحثهاي زيادي در اين ميان وجود دارد. براي مثال اين قانون بحث ساماندهي را مطرح ميكرد اما ساماندهي تشكلي واقعا به چه معني است؟
ماده 5 قانون بهبود يك تكليف را براي اتاقها درباره تشكلهاي اقتصادي مشخص كرده است. اگر به اين ماده درست نگاه شود، ميبينيم كه اين ماده 2 بخش عمده دارد. يك بخش كلي به موضوع ايجاد، ساماندهي تشكلها و جلوگيري از موازيكاري ميپردازد. بخش دوم بحث تقويت و برنامهريزي تشكلها را مطرح ميكند. به نظر من بايد اين دو وظيفه از همديگر تفكيك شود و سپس براي هر يك يك برنامه ارائه شود. در بخش اول، اتاق در 2 سال گذشته قدمهاي خوبي برداشت. هر چند كه اين موضوع نيز جاي تامل دارد ولي لااقل در ظاهر قدمهايي برداشته شده و تشكلهايي ايجاد شده است اما به نظر من بخش دوم بسيار مغفول مانده است. بخش ساماندهي، تقويت و حمايت بنيادي از تشكلها مساله مهمي است كه كمتر به آن پرداخته شده و لازم است كه يك برنامهريزي اساسي براي اين بخش انجام شود.
بحث ساماندهي به اين معني است كه همه تشكلها بايد در اتاق بازرگاني به ثبت برسند؟ يعني چتر حمايتي كه در بخش دوم به آن اشاره داريد فقط براي تشكلهاي عضو است يا براي تشكلهايي كه در خارج از اتاق به ثبت رسيدهاند هم حمايت تعريف ميشود؟
در اين خصوص نظرات مختلفي وجود دارد اما من فكر ميكنم كه عموما تشكلهاي اقتصادي بايد زيرمجموعه اتاق باشند يعني به سمتي برويم كه سازمانها و موسساتي كه تشكلهاي اقتصادي به ثبت ميرسانند اين مسووليت را به اتاقها واگذار كنند. در ماده 5 هم با صراحت به اين موضوع پرداخته و گفته شده است كه مسووليت ساماندهي با اتاقهاست. اين ساماندهي يك تعريفش اين است كه اتاقها بايد بستري فراهم كنند كه تشكلها را جذب و حمايت كنند، يك معني ديگر هم دارد كه يعني نهادها و سازمانهاي ديگر بحث تشكلها را رها كنند. اين معني دوم كمتر مورد توجه بوده و نهادهايي مانند وزارت كشور، وزارت كار و نهادهاي ديگر تشكل ثبت ميكنند. اكنون ميبينيم تشكلهايي كه در جاهاي ديگر ثبت شدهاند علاقه دارند بيايند به اتاق ملحق شوند چون اتاق با وجود همه كاستيها به نسبت ديگران خدمات بهتري ارائه ميكند.
در دورههاي گذشته بر اساس اين قانون آيا به تشكلهايي كه عضو اتاق نبودند كمك مالي صورت گرفته است؟
تا جايي كه من ميدانم خير.
اما گفته ميشود به خانههاي صنعت كمك مالي صورت گرفته است.
بحث خانههاي صنعت متفاوت است و بايد آنها را از بحث ماده 5 قانون بهبود جدا كرد. شايد اتاقهاي شهرستان كمك كرده باشند يا حتي اتاق ايران در مقاطعي كمكي كرده باشد كه البته من در جريان دقيق آن نيستم ولي فكر ميكنم موضوع آن اندكي متفاوت از بحث ماده 5 است. شايد بحثهاي سياسي-انتخاباتي پشت آن بوده اما به صورت عموم برنامهيي براي حمايت غيرعضوها وجود نداشته است.
در سالهاي اخير بحث ساختار بهينه اتاق مطرح شد. در اين طرح كه از زمان آقاي جلالپور آغاز شد هرچند تشكل يك فدراسيون تشكيل ميدادند و فدراسيونها كنفدراسيونها تشكيل ميدادند و در نهايت راس هرم اتاق قرار ميگرفت. با توجه به تجربيات شما آيا اين ساختار ميتوانست پاسخگوي نياز تشكلها باشد؟ آيا اين ساختار بهينه بود؟
اين كه اين ساختار بهينه بود يا نه جاي بحث دارد چون اگر بگويم بهينه نبود بايد ساختار پيشنهادي ديگري را مطرح كنم. بهتر است به اين شكل پاسخ دهم كه به نظر من با توجه به شرايط امروز تشكلها، اين مدل ميتواند بخشي از مشكلات را حل كند و از مسائل و مشكلات اتاق بكاهد. وقتي به سلسله مراتب اعتقاد پيدا كنيم طبيعتا نظم بهتر است. اگر فدراسيونها نباشند با هزاران تشكل با تضاد منافع زياد آنها روبهرو ميشويم و در يك شاخه خاص صنعت دهها تشكل شكل ميگيرد. براي اجماع در دريافت نقطه نظر تشكلها حركت به سمت فدراسيونها و كنفدراسيونها سياست خوبي است.
اما اتاق هزار تشكل ندارد. زماني كه اين طرح كليد خورد حدود 300 تشكل در اتاق وجود داشت. آيا اين طرح زود نبود؟
نه واقعا زود نبود. اتاق 300 تشكل داشت و در مقابل كمتر از انگشتان دست فدراسيون تشكل شده است. جمع كردن كردن 300 تشكل كار سختي بود و بر همين اساس تعداد اندكي فدراسيون درست شد.
اما عملا 100 تشكل فعال بودند چون فقط به 100 تشكل كرسي هيات نمايندگان اعطا شد…
نه به اين شكل نبود. تشكلهاي خوب و فعالي داشتيم ولي بحث فرايند انتخاب تشكلها در هيات نمايندگان بحث ديگري است كه درست يا غلط بودن اين روش جاي بحث دارد. ولي بحث مساله نظرخواهي از تشكلها است. نظرخواهي از 300 تشكل درباره يك موضوع واحد كه درباره آنها هم اشتراك منافع داريم و هم تضاد منافع نميتوان جمعبندي كرد اما از 20 فدراسيون ميشود نظرخواهي كرد. اينكه آيا اين فدراسيونها به موقع ايجاد شدند يا خير بحث ديگري است هرچند كه خود من فكر ميكنم ما در بحث ايجاد تشكلهاي بالادستي چندان موفق عمل نكرديم. در كل حوزه تشكلهاي ثبت شده اتاق ما 10 فدراسيون هم نداريم.
با پذيرش اين فرض كه ايجاد فدراسيون براي اتاق و تشكلها واجب است به اين بحث ميرسيم كه چه كسي بايد اين فدراسيونها را ايجاد كند؟ معاونت تشكلها بايد خود فدراسيون ايجاد كند؟ تشكلها دور يكديگر جمع شوند و فدراسيون تشكيل دهند؟ اتاق دستور ايجاد دهد؟
سوال خوبي است. به نظر ميرسد كه همانطور كه تشكل بر اساس اقتضائات جمعي دور يكديگر قرار ميگيرند و تشكل شكل ميدهند در بحث فدراسيون هم بايد اين روش تكرار شود. البته اين شكل طبيعتي ايجاد تشكل است و شكل غيرطبيعي مانند دستور دولت، اتاق، آدمهاي خاص و ارتباطات خاص باعث ايجاد تشكل ميشود. در فدراسيون هم بايد همين روش باشد و تشكلها بايد فدراسيون را به شكل طبيعي شكل دهند. اما مشكل اين است كه گاهي آدمهايي كه در راس تشكل هستند، نميخواهند قدرتشان كاهش پيدا كنند به همين دليل گاهي مخالفت ميكنند يا اگر به دنبال ايجاد فدراسيون باشند ميگويند خودشان بايد بالا بنشينند. اين كار اصولا جديد است و طبيعتا يك سري واهمهها از آن هست به همين دليل ميگويم هم تشكلها و هم اتاق بايد با هم به سراغ ايجاد فدراسيون بروند و هر يك بخواهند به تنهايي اين كار را بكنند نتيجه نميگيرند. اگر اتاق تنها برود يك كار دستوري صرف ميشود و اگر خود تشكل بخواهند بروند بدون حمايت اتاق موفق نخواهند بود.
پس اين طرح در دوران مديريت شما هم ادامه پيدا ميكند؟
يكسري برنامهها در اتاق است كه خيلي ربطي به شخص ندارد. موضوع تشكيل فدراسيونها يكي از رويكردهاي هيات رييسه دوره هشتم است و فرقي ندارد چه كسي در راس كار باشد. پس ما ناچاريم كه براي اين رويكرد برنامهريزي كنيم. منتها شكل اتفاق افتادن اين مساله متفاوت است. ما 3 تا 4 فدراسيون در سال آينده شكل خواهيم داد.
در كنار اين موضوع ما شاهد ساختارهاي جديدي هستيم كه در ساختار رسمي اتاق تعريف نشده ولي يك به يك در حال ايجاد است. ما بالاتر از اتاق بازرگاني، دبيرخانه 3 اتاق را ميبينيم. بحث پيوستن تشكلهاي خارج اتاق به اين دبيرخانه را آقاي شافعي 3-2 هفته قبل مطرح كردند. بحث اتاقهاي منطقهيي مطرح است و اين موضوع مطرح ميشود كه تشكلها در اتاقهاي منطقهيي نيز ميتوانند حضور داشته باشند. آيا در اتاق بازرگاني ما چشمانداز روشني از اينكه 10سال ديگر ساختار تشكلها در اتاق بازرگاني چگونه است را روشن كرده ايم؟
اين هم سوال خوبي است ولي در پاسخ بايد گفت كه متاسفانه خير چنين موضوعي نداريم. خود من بارها تاكيد كردم و خواهش كردم كه به نظر من مهمترين اولويت براي اتاق داشتن يك استراتژي مدون و مشخص براي تشكلهاست. يك استراتژي كه تغييرات آدمها روي آن تغيير ايجاد نكند. اتاق نياز به برنامهيي 10ساله است كه اگر امروز من بودم و فردا شخصي ديگر همه ملزم به اجراي همان برنامه باشيم. اينكه امروز من بيايم يك سياست داشته باشم و روز ديگر شخص ديگري نگاه ديگر عملا منجر به نگاه سليقهيي ميشود. اين موضوع تنها مربوط به تشكلها نيست و در بخشهاي ديگر هم استراتژي لازم است. در قالب همين استراتژي هر فرد روشهايي دارد و اين خلاقيت فردي است كه اين اهداف را در قالب آن برنامه در چند سال اجرايي ميكند. اين مساله را من با كمك تشكلها آغاز كردهام. چون اين كاري نيست كه ما بخواهيم به تنهايي انجام دهيم و در عين حال كاري نيست كه برون سپاري شود، بلكه كاري است كه بايد خود تشكلها در آن مشاركت داشته باشند. براي اين كار نياز به تيم مشاورين از دل خود تشكلها است كه بعد از نوشتن استراتژي و برنامه ميان مدت پيشنهاد آن را به هيات رييسه بدهيم. اگر تشكلها در تدوين اين موضوع دخالت كنند حتما پذيرش آن از سمت تشكلها بهتر و اجرا هم بهتر خواهد بود.
منبع: روزنامه تعادل