اما آنچه بعضا در دنیای فناورانه -که بسیار هم بر امروز و آینده‌‌‌‌‌ دنیا اثرگذار خواهد بود- مغفول می‌‌‌ماند یا لااقل دست‌کم گرفته می‌شود، جایگاه ویژه «انسان» در تحلیل‌‌‌ها، طراحی‌‌‌ها و اولویت‌‌‌بندی‌‌‌هاست. تلاش‌‌‌های بسیاری از فناوران هم -به نوعی- به لحاظ کردن تجربه‌‌ کاربری محصولات برای کاربران یا چند قدمی فراتر از دانش ارگونومی به طراحی انسان‌‌‌محور ( HCD (Human Centered Design و نهایتا بسط و توسعه مفهوم «تفکر طراحی» –که البته بسیار مبارک و مایه‌‌ امیدواری است- معطوف شده، اما در بسیاری از موارد همچنان به فناوری اصالت داده می‌شود.

نکته مهم اینجاست که سازمان‌های فناوری‌محور -چون اساسا بر مبنای مهارت‌‌‌های انسانی و جمعی ایشان ساخته می‌‌‌شوند- وقتی فناوری را بن‌‌‌مایه‌‌ توسعه خود قرار می‌دهند، خصلتی از خود بیگانه پیدا می‌کنند که در بزنگاه‌‌‌های تغییرات سریع فناوری یا رقابت‌‌‌های سهمگین در بازار می‌‌‌تواند ایشان را آسیب‌‌‌پذیر و بلکه بی‌‌‌هویت کند. از این منظر، به نظر می‌‌‌رسد، جایگاه انسان در متن تحولات و تغییرات جامعه، بازار و سازمان باید بسیار فراتر از گذشته مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که تعریف هر نهادی از انسان، ظرفیت‌‌‌ها، نیازمندی‌‌‌ها و آثار تحولات مترتب آن، می‌‌‌تواند مسیرهای متفاوتی را برای آن نهاد و متعاقبا آثارش بر زندگی فردی و جمعی مخاطبان و ذی‌نفعان خود ترسیم کند.

همچنان که در مکاتب اقتصادی نیز پس از گذر از تجربه‌‌ اقتصاددانان کلاسیک، نهادگرا و نئوکلاسیک و تحول نگرش به انسان از یک عامل دست‌دوم و ابزاری در خدمت سرمایه (نیروی کار یا  labor forceدر نگاه آدام اسمیت) به نیروی انسانی و سپس سرمایه انسانی (عاملی هم‌تراز با سرمایه در نگاه شومپیتر)، بزرگانی همچون آمارتیا سن به «اقتصاد انسان‌‌‌محور» و مفهوم توسعه انسانی (human development) رسیده‌‌‌اند، سازمان‌ها و راهبردهایشان نیز می‌‌‌تواند از مفاهیم و ایده‌‌‌های ابزارمحور (گوگل: ما داده‌‌‌های دنیا را ساماندهی می‌‌‌کنیم) یا بازارمحور (نتفلیکس: ما می‌خواهیم دنیا را سرگرم کنیم) به رویکردهای انسان‌‌‌محور (آمازون: مشتری‌‌‌مدارترین شرکت دنیا، مایکروسافت: توانمند ساختن همه برای بیشتر به‌دست آوردن یا حتی اپل: متفاوت فکر کن) تکامل یابد.

از این منظر، مفهوم «سازمان انسان‌‌‌محور» شکل می‌گیرد که مبنایش -برای مثال در IBM فراتر از سرمایه، فناوری و بازار- بر خلق تجربه‌‌ مفید، لذت‌‌‌بخش و پایدار برای همه ذی‌نفعان اعم از مشتریان، کارکنان و جامعه استوار است و همه فعالیت‌‌‌های نوآورانه و عملیاتی خود را حول آنها همسو می‌کند. در سازمان انسان‌‌‌محور به‌جای احصای فرصت‌‌‌ها، پروژه‌‌‌ها و ساختار سازمانی بر مبنای منابع و اولویت‌‌‌های درون سازمان، نیازمندی افراد بیرون سازمان (کاربران و مشتریان) اولویت‌‌‌ها را مشخص می‌کند و قاعدتا شاخص‌‌‌های ارزیابی عملکرد هم به‌‌‌جای شاخص‌‌‌های داخل سازمان معطوف به کاربران و جامعه‌‌ ذی‌نفعان خواهد بود. بنابراین علاوه بر کارکنان، توانمندسازی مشتریان، سهامداران و سایر ذی‌نفعان نیز در این سازمان‌ها مدنظر قرار می‌‌‌گیرد، تنوع قومی و جنسیتی تکریم می‌شود و در نهایت به‌‌‌جای اینکه سازمان شیفته محصولات و راهکارهایش شود، شیفته برآوردن نیازهای اساسی کاربران در پس استفاده از محصولات خواهد بود.

IBM  از ۱۰سال پیش با همکاری بیش از ۲۰هزار متخصص طراحی انسان‌محور و آموزش بیش از ۲۰۰هزار نفر، در تلاش در جهت خلق چارچوبی برای سازمان انسان‌‌‌محور است که بر ایجاد تجربیات بهتر انسانی تمرکز دارد. در این چارچوب تکاملی، سازمان انسان‌‌‌محور از طریق تکرار و یادگیری مستمر، انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری ایجاد می‌کند و ریسک نوآوری را کاهش می‌دهد، به همان اندازه که به مشتریان خود اهمیت می‌دهد، به تجربه‌‌ تیم‌‌‌های متنوع و قدرتمند خود نیز اهمیت می‌دهد و دائم تلاش می‌کند این اصول را به طور فعال در ساختار سازمان پیاده‌سازی کند.

در همین مدت کوتاه گسترش این مفهوم کسب شاخص‌‌‌هایی نظیر ۳۲‌درصد رشد بیشتر از سازمان‌های معمولی در یک صنعت، دوبرابر سرعت بیشتر در کسب نتایج مورد انتظار در بازار و ۲۱۱‌درصد بازدهی بیشتر نسبت به متوسط بازار سرمایه با تمرکز بر چارچوب سازمان انسان‌‌‌محور تجربه شده است. در این رویکرد، «توسعه» که ترجیح می‌‌‌دهم به‌جای آن از واژه «رشد» استفاده کنم، چیزی جز افزایش دامنه انتخاب انسان‌‌‌ها و به تعبیری «آزادی» نیست و سازمان انسان‌‌‌محور -به تعبیر وارن بنیس- با اتکا به ظرفیت زاینده‌‌ سرمایه‌‌ معنوی خود (یعنی همان کارکنان)، به رهبری در آفرینش طرح و ساختار اجتماعی برای کسب منزلت رقابتی دست می‌‌‌یابد.

این رویکرد با تعالیم آسمانی ما نیز بسیار هم‌‌‌راستاست. آنچنان که به انسان به عنوان خلیفه خدا کرامت عطا شده، ظرفیت و استعداد رشد بی‌‌‌نهایت بخشیده شده و نهایتا مسوول شکوفا کردن امانت‌‌‌هایی شناخته می‌شود که خدا در وجودش ودیعه گذاشته است؛ سازمان و هر نهاد دیگر هم اگر در خدمت شکوفا کردن ظرفیت‌‌‌های رشد و آزادی انسان نباشد امری زائد و تباه محسوب می‌شود.

اکوسیستم نوآوری و شرکت‌های فناور در همین مدت کوتاه عمر خود در ایران (کمتر از دودهه) با فاصله گرفتن از رانت دسترسی به منابع طبیعی یا حاکمیتی و تمرکز بر قدرت خلاقیت و نوآوری انسان‌ها و بهره‌‌‌گیری از فناوری برای رشد نمایی، منشأ تحولات بزرگی در سبک زندگی ایرانیان بوده‌‌‌ و در مسیر تبیین نگرشی جدید به رشد اقتصادی و مزیت‌آفرینی برای کشور هستند. توجه جدی ایشان به توسعه سازمان‌های انسان‌‌‌محور و مفاهیم و کارکردهای آن، می‌‌‌تواند منشأ تحولاتی عمیق، فراتر از ابعاد اقتصاد دانش‌‌‌بنیان در کشور باشد. در اقتصادی که تورم دارایی‌‌‌های فیزیکی به‌ویژه املاک و مستغلات گوی سبقت را از رشد دارایی‌‌‌های نامشهود می‌‌‌رباید، تمرکز بر ظرفیت‌‌‌های خلاقانه و بی‌‌‌بدیل انسان‌‌‌ها در خلق ارزش، می‌‌‌تواند برگ برنده رقابت با سرمایه‌‌ فیزیکی باشد و کارکردهایی فراتر از ارزش اقتصادی برای جامعه به همراه آورد. در این رهیافت، خلق بستری برای رشد و شکوفایی استعدادهای فردی و جمعی، تقدم ارزش‌‌‌های انسانی بر ارزش‌‌‌های اقتصادی و در نهایت ایجاد خیر جمعی برای انسان، بنگاه و جامعه می‌‌‌تواند الگویی متمایز برای پیشرفت کشور پیشنهاد دهد.

منبع