واکنش اولیه قیمت دلار به ریاستجمهوری ترامپ
از اولین ساعات روز چهارشنبه هفته گذشته تقریبا مشهود بود که ترامپ با پیشیگرفتن در ایالات کلیدی آمریکا، پیروز انتخابات خواهد شد و همین موضوع باعث شد که پیش از گشایش رسمی بازار ارز در ایران، قیمت دلار فردایی و در معاملات لفظی قیمت دلار به بالای ۷۰هزار تومان هم برسد. قیمت تتر هم در همان ساعات ابتدایی روز چهارشنبه به بیش از ۷۰هزار تومان رسید. همه منتظر بودند که با شروع به کار بازار ارز، قیمت دلار با گپ قیمتی بالا به سمت رکوردهای جدید حرکت کند انتظاری که نهتنها محقق نشد بلکه دلار پس از چند ساعت به زیر ۷۰هزار تومان کاهش پیدا کرد.
آنچه باعث شد برخی انتظار افزایش قیمت دلار و ثبت رکوردهای قیمت جدید را داشته باشند، تجربه سال ۱۳۹۷ بود. در حقیقت انتخاب ترامپ برای معاملهگران بهمعنای تکرار شرایط دوره اول ریاستجمهوری او و بهطور مشخص خروج از برجام و تشدید فشارهای اقتصادی است فشارهایی که حداقل به نظر میرسد در دوره ریاستجمهوری بایدن کاهش پیدا کرده بود. مرور اتفاقات سال ۱۳۹۷ نشان میدهد که دلار از محدوده ۵هزار تومان در مدت چندماه با ثبت جهش سهبرابری به بیش از ۱۵هزار تومان رسید. هرچند پس از کاهش التهابات، قیمت دلار به محدوده ۱۰هزار تومان بازگشت اما تجربه همین نوسان بالا و رشد حدود دوبرابری قیمت دلار، باعث شده بود که برخی انتظار داشته باشند که حداقل قیمت دلار پس از انتخابات آمریکا یک کانال بالاتر بیاید.
شرایط ۱۳۹۷ با ۱۴۰۳ متفاوت است
اقتصاد ایران و بهطور مشخص بازار ارز در سال ۱۴۰۳ با سال ۱۳۹۷ از چند جنبه تفاوت معناداری دارد؛ تفاوتهایی که از یکسو کنترلکننده التهابات بازار ارز است و از سوی دیگر هشداری برای سیاستگذاران برای ماههای آینده است.
حباب منفی در برابر حباب مثبت
اولین تفاوت سال ۱۴۰۳ و ۱۳۹۷ به شرایط بازار ارز و قیمت دلار بازمیگردد. در سال ۱۳۹۷ بهواسطه دوره اجرای برجام و شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم، سیاستگذار برای چند سال توانسته بود قیمت دلار را در محدوده ۴هزار تومان ثابت نگه دارد. این موضوع هرچند در نگاه اول بهعنوان یک موفقیت و دستاورد محسوب میشود اما با توجه به سایر عوامل کلان اقتصادی همچون تورم و نرخ رشد نقدینگی، تثبیت نرخ ارز در دولت اول حسن روحانی منجر به شکلگیری یکی از بالاترین حبابهای منفی در قیمت دلار شده بود. برآوردهای «جهانصنعت» نشان میدهد که براساس نظریه قدرت برابری خرید و همچنین درنظرگرفتن سال پایه ۱۳۷۰، قیمت دلار در بازه سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ بهطور میانگین حباب منفی ۱۰۰درصدی را تجربه کرده است. به بیان دیگر، قیمت دلار در این بازه زمانی کمتر از نصف قیمت تعادلی قرار داشت و فنر قیمت دلار به شدت جمع شده بود و با شوک خروج آمریکا از برجام این فنر قیمتی بهصورت یک جهش ارزی تمامعیار بروز کرد. باید توجه داشت در بازارهایی که حباب قیمتی منفی شکل میگیرد، هر جهش قیمت در ابتدا منجر به افزایش بیشازحد قیمت میشود و حتی قیمت را به بالاتر از حد تعادلی میرساند. موضوعی که در سال ۱۳۹۷ شکل گرفت و قیمت دلار در بازه زمانی به بیش از ۱۵هزار تومان هم افزایش پیدا کرد.
برخلاف سال ۱۳۹۷، بازار ارز طی چند سال گذشته نهتنها هیچگاه وارد محدوده حباب منفی قیمت نشد بلکه نرخ ارز همواره بالاتر از قیمت تعادلی قرار داشته است. برآوردها نشان میدهد که قیمت دلار آزاد در بازه زمانی ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۳ بهطور میانگین همواره ۱۵درصد بالاتر از قیمت تعادلی معامله شده است. بنابراین عامل مهمی که از شوک ارزی قابلتوجه و همانند آنچه که در سال ۱۳۹۷ اتفاق افتاد، جلوگیری کرد، تعادل شکلگرفته در بازار ارز بود تعادلی که قیمت را در محدوده سطح تعادلی قرار داده بود.
«ریسک» ترامپ در برابر «نااطمینانی» ترامپ
موضوع دیگری که شاید در تعدیل افزایش قیمت دلار کمک کرد، داشتن دانش نسبت به رفتار ترامپ است. بهطور کلی در اقتصاد، دو مفهوم «ریسک» و «نااطمینانی» وجود دارد. «ریسک» به شرایطی اطلاق میشود که در آن نتایج یک تصمیم یا یک رویداد قابل پیشبینی است و میتوان احتمال وقوع هر نتیجه را با استفاده از اطلاعات موجود یا دادههای تاریخی تخمین زد. بهعبارت دیگر، در ریسک عدم اطمینان وجود دارد، اما این عدم اطمینان با احتمالات قابل اندازهگیری است. در نقطه مقابل «نااطمینانی» زمانی رخ میدهد که اطلاعات کافی برای پیشبینی یا تخمین احتمالات نتایج موجود نیست. در این حالت، نهتنها نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد بلکه حتی نمیتوانیم احتمال وقوع نتایج مختلف را به درستی تعیین کنیم. بنابراین «ریسک» عدم اطمینانی است که با احتمال قابل اندازهگیری است درحالی که «نااطمینانی» به وضعیتی اشاره دارد که نهتنها نتیجه نامعلوم است بلکه احتمال وقوع آن نیز ناشناخته است. هرچند ریسک و نااطمینانی هر دو تاثیر مهمی بر بازار ارز دارند اما ماهیت و شدت این تاثیرات متفاوت است. ریسک معمولا به رویدادهای قابل پیشبینی مرتبط است و اثر آن با ابزارهای مدیریت ریسک قابل کاهش است درحالی که نااطمینانی شرایط غیرقابل پیشبینی ایجاد میکند و تاثیرات عمیقتر و گاه بیثباتکنندهای بر بازار ارز دارد. بر این اساس ترامپ ۲۰۱۶ یک «نااطمینانی» و ترامپ ۲۰۲۴ یک «ریسک» برای بازار ارز محسوب میشود.
دلار، بازگشت ترامپ را پیشبینی کرده بود
موضوع دیگری که شاید از شدت واکنش بازار ارز به پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا کم کرد روند قیمت دلار طی یکماه گذشته بود. پس از حمله ناموفق اسرائیل به ایران و کاهش ریسک سیاسی ناشی از آن، انتظار بر این بود که قیمت دلار به محدوده ۶۰هزار تومان بازگردد اما عملا بازار ارز واکنش قابلتوجهی به این موضوع نداشت و در نیمه بالایی کانال ۶۰هزار تومانی نوسان کرد. بنابراین برخلاف رسانههای رسمی داخلی و خارجی که شانس هریس را برای پیروزی بیشتر برآورد میکردند بازارهای مالی خود را برای بازگشت ترامپ آماده کرده بودند. بر این اساس میتوان تا حدودی استدلال کرد که دلار ۷۰هزار تومانی درواقع اثر بازگشت ترامپ را دیده است.
هشدار به سیاستگذار اقتصادی
هرچند عوامل اشارهشده در کنار مدیریت بانک مرکزی از شوک ارزی پس از انتخابت ترامپ جلوگیری کرد اما باید توجه داشت که اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳ در مقایسه با سال ۱۳۹۷ از ابعاد دیگری متفاوت است که میتواند در ماههای آینده منجر به تشدید نسبی التهاب در بازار ارز و سایر بازارها شود. موضوع قابلتوجه این است که «تابآوری» اقتصاد ایران طی چند سال گذشته به شدت کاهش یافته است. تابآوری اقتصادی به توانایی یک اقتصاد برای مقابله (Resistance)، بازیابی (Recovery) و انطباق با شوکها (Adaptability) یا فشارهای داخلی و خارجی و در عین حال حفظ رشد پایدار و توسعه اشاره دارد. این مفهوم نشاندهنده توانایی یک کشور، جامعه یا بنگاه اقتصادی برای مدیریت تغییرات غیرمنتظره و بازگشت به تعادل یا حتی بهرهگیری از فرصتهایی است که در اثر بحرانها ایجاد میشود. براساس مطالعات انجامشده عوامل موثر بر تابآوری یک اقتصاد عبارتند از:
– ساختار اقتصادی پایدار: تنوع در بخشهای اقتصادی (مانند صنعت، خدمات و کشاورزی) و عدم وابستگی به یک منبع درآمدی خاص، مانند صادرات نفت.
– توانمندی سیاستهای اقتصادی: سیاستهای پولی، مالی و تجاری انعطافپذیر و کارآمد که بتوانند سریعا به شوکها واکنش نشان دهند.
– کیفیت نهادها و حکمرانی: نهادهای قوی و شفاف که در مواقع بحران تصمیمات منطقی و موثری اتخاذ کنند.
– ذخایر مالی و سرمایه: داشتن ذخایر ارزی، پسانداز ملی و دسترسی به منابع مالی بینالمللی.
– سرمایه انسانی و اجتماعی: نیروی کار ماهر، سطح بالای آموزش و همبستگی اجتماعی که میتوانند در مواقع بحران به انسجام و کارآمدی اقتصادی کمک کنند.
– زیرساختهای مقاوم: زیرساختهای فیزیکی و فناوری که در برابر شوکها پایدار باشند و کارکرد خود را حفظ کنند.
مقایسه تطبیقی این عوامل با شرایط امروز ایران نشان میدهد که اقتصاد کشور تقریبا در تمام این عوامل با ضعفهای ساختاری روبهروست. به بیان دیگر، این هشدار به سیاستگذار باید داده شود که هر چند بازار ارز نسبت به بازگشت ترامپ واکنش شدیدی نشان نداد اما این موضوع در آینده میتواند بهشکل دیگری بروز کند و باید نسبت به افزایش تابآوری اقتصاد ایران گام برداشت. این موضوع بهویژه در شرایط فعلی که کشور با مجموعهای از نااطمینانیهای سیاسی و اقتصادی روبهروست از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بنابراین بهطور کلی باید سیاستگذار دو رویکرد کلی برای کنترل بازار ارز در کوتاهمدت و بلندمدت در پیش بگیرد:
نخست در کوتاهمدت باید از ایجاد شوک تا حد امکان جلوگیری کند؛ در حقیقت بهواسطه اینکه بازیابی تابآوری اقتصاد یک برنامه میانمدت و حتی بلندمدت است سیاستگذاران باید در کوتاهمدت هدف خود را کاهش شوکهای اقتصادی و سیاسی بگذارند. این موضوع با توجه به شرایط سیاسی میتواند راهکارهای مختلفی داشته باشد اما اصل اساسی این است که تا حد امکان از تشدید ریسک سیاسی و اقتصادی پرهیز شود.
در بلندمدت باید سیاستگذار در مسیر افزایش تابآوری اقتصاد ایران حرکت کند. افزایش صادرات غیرنفتی، اتخاذ سیاستهای پولی و مالی کارآمد، کاهش ناترازیهای بودجهای، بانکی و انرژی، بهبود سرمایه اجتماعی میان دولت و مردم و… از جمله مواردی است که حتما باید در دستور کار سیاستگذار قرار گیرد.
منبع: دنیای اقتصاد
لینک کوتاه : https://jahanesanat.ir/?p=498648