خردمندیای که به وضوح روح توسعهیافتگی را بر حرکت در مدار خروج از چرخه منطقی اقتصاد جهانی ترجیح میدهد. البته نباید فراموش کرد، رکود، بیکاری و مشکلات داخلی اقتصاد ایران طی یک دهه گذشته چنان متورم شده است که هر سیاستگذار واقعگرایی را به این نقطه میرساند. تداوم شرایط قبلی (پیش از توافق هستهای) عملا در فضای اقتصاد ایران مقدور نبود. حتی باید گفت که امتداد آن مسیر به درهای سهمگین ختم میشد که آینده سیاسی و اقتصادی کشور را با مخاطره مواجه میکرد. بنابراین توافق هستهای نه تنها خواستهای منطقی که تدبیری ناگزیر هم بود. به هرحال توافق هستهای و پس از آن اجرای برجام، اقتصاد ایران را با اقتصاد جهانی آشتی داد و از آن مهمتر اینکه امید فعالان اقتصادی به آینده کسبوکار در ایران را زنده کرد. نتیجه قابل لمس برجام همین موفقیت بود و امروز باید راههای بهرهگیری دقیق و کاربردی از آن را مهیا کنیم، اما باید چند نکته را در ذهن داشت.
انتظار بیش از اندازه: اقتصاد ایران حداقل 10 سال از فضای بینالمللی فاصله گرفتهاست. امروز که بازهم پیوند ما با اقتصاد جهانی برقرار شده، نمیتوان انتظار داشت که این عقبماندگی فراموش شود و به سرعت اقتصاد ایران تراز اقتصاد جهانی شود. طی تمامی این سالها علاوه براینکه از نظر تکنولوژی و صنعتی از جهان عقب افتادهایم، حتی اصول مذاکره و گفتوگوهای اقتصادی را نیز فراموش کردهایم یا اینکه بهتر است بگویم اصول جدید را نیاموختهایم. بنابراین به زمان نیاز است تا بنگاه اقتصادی ایرانی بتواند خود را با شرایط جدید همگن کند. بنابراین باید خواستههای ما در مورد اثرات و نتایج برجام واقعبینانه باشد. تحول طی زمانی کوتاه رخ نمیدهد و این واقعیت اقتصاد است.
فضای اقتصاد ایران: سرمایهگذار خارجی با اصول کسبوکار در بازارهای بینالمللی آشنایی دارد ولی فضای کسبوکار در اقتصاد ایران نسبتی با آن وضعیت ندارد. بنابراین اگر قصد میزبانی از سرمایهگذاران خارجی را داریم، باید فکری عاجل برای این وضعیت کرد. بهطور خاص طی دو سال گذشته قانون بهبود مستمر محیط کسبوکار در اقتصاد ایران به درستی اجرایی نشده است، در صورتی که این قانون اجرایی میشد، بهطور حتم وضعیت حاکم برفضای کسبوکار قدری بهبود مییافت. قوانین مالیاتی، تامین اجتماعی و خیلی از قوانین پایهای دیگر اقتصاد ایران نیز باید بازنگری شود. از همه مهمتر اینکه فضای اداری ایران با تراکم قوانین و مقررات مواجه است. این مقررات، در نهایت منجر به خلق بوروکراسیهای زائد بسیاری میشود. در چنین شرایطی امکان کار برای فعال بخشخصوصی داخلی نیز مهیا نیست چه برسد به حضور سرمایهگذار خارجی. البته طی همین مدتی که از اجرای برجام گذشته نیز اتفاقات قابلتوجهی رخ دادهاست. حضور بیش از 180 هیات خارجی در ایران یکی از نشانههای تغییر شرایط است. طبیعی است که این مذاکرات برای تبدیل شدن به قراردادهای همکاری بهزمانی طولانی برای رایزنی و بررسی شرایط دوجانبه نیاز دارند. با این حال همین حضور هیاتهای خارجی نشانهای قوی از بهبود وضعیت است. درآمدهای نفتی اقتصاد ایران امروز نسبت به قبل کاهش قابلتوجهی پیدا کرده و به نظر میرسد این شرایط همچنان ادامه داشته باشد. بنابراین اقتصاد ایران به جذب سرمایههای خارجی نیاز مبرم دارد. در این شرایط باید وفاق ملی و همگانی در کشور برای بهبود بسترهای اقتصادی مهیا شود. در صورتی که اصل نیاز به سرمایه برای توسعه را بپذیریم، باید مقدمات آن را هم مهیا کنیم. برجام فرصتی طلایی است که میتوان از آن برای نیل به این هدف بهره برد. البته تحقق این خواسته زمانی ممکن میشود که همان خردجمعی و تدبیری که برجام را به مقصود رساند، برای بهرهمندی از فرصت حاصل شده از این توافق نیز به کار بیاید.