ايران در دام كودكي توسعه افتاده است
اين روزها در حالي برنامههاي توسعهيي و ناتواني دولتهاي مختلف در تحقق بخشيدن آنها در بوته نقد قرار ميگيرد كه به نظر ميرسد آنچه امروز به عنوان محصول برنامههاي توسعهيي، نارضايتي را رقم زده، ناشي از شكلگيري اشتباه فرآيند توسعه است. به گونهيي كه بيتوجهي به ابعاد فرهنگي و اجتماعي توسعه سبب شده است تا نه تنها اهداف ترسيمشده در زمينه توسعه محقق نشود بلكه هزينه آن نيز در كشور روز به روز در حال افزايش باشد. در اين رابطه محسن رناني، اقتصاددان با اذعان به روند نادرست توسعه در كشور، نسبت به توقف رشد هم هشدار داده است. به گفته رناني، در حال حاضر كشور در دام «كودكي توسعه» گرفتار شده است و تا زماني كه سرمايهگذاري كافي در بعد فرهنگي توسعه و تربيت فرزندان صورت نگيرد، توسعه هم به ريل اصلي خود بازنخواهد گشت. به تعبير اين اقتصاددان، در حالي ابعاد رشد تكنولوژي ما را سرگردان كرده است كه سياستمداران هم درگير دعواهاي سخيف شدهاند. اين در حالي است كه براي آغاز روند توسعه در كشور بايد كمربندها را براي تربيت دو نسل بعدي محكمتر ببنديم. محسن رناني، اقتصاددان روز گذشته در چهاردهمين همايش سالانه اقتصاد توسعه به تشريح وضعيت توسعه در كشور پرداخت كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
در بررسي توسعه و كودكي توسعه بايد با يك تفكيك ساده در جامعه، رشد، پيشرفت و توسعه را معنا كنيم. البته اين مفاهيم در كلام سياستمداران همه به يك معناست و به همين خاطر مرزهاي روشني وجود ندارد. رشد يعني تكثير افقي وضع موجود. بدين معنا كه ساختمانسازي با دانش و فناوري روز و افزايش بازدهي و بالا بردن توان صورت ميگيرد. به عنوان نمونه ايران خودرو به جاي توليد 5 هزار خودرو 15هزار خودرو را بسازد. در همان مدت مشخص پيشرفت تكثير عمودي وضع موجود است. ارتقاي فناوري و توانايي، همان تكاملهاي پيشرفت است اين در اقتصاد يعني ايران خودرو به جاي پژو خودرو بهتري توليد كند و محصولات خود را از لحاظ كيفي ارتقا دهد.
توسعه يعني تغيير شرايط موجود با هر وضعي و بالغتر و عاقلتر كردن آن. در حالت توسعه، شركتي مانند ايران خودرو بايد سطح دانش و سازوكارهاي دروني خود را ارتقا دهد. رشد و پيشرفت در دل توسعه وجود دارد اما رشد و پيشرفت براي توسعه شرط لازم است و شرط كافي نيست. توسعه در دو بعد رفاهي و فرهنگي صورت ميگيرد. بعد رفاهي، وجه فيزيكي و اقتصادي است و بعد فرهنگي وجه رفتاري و اجتماعي نيز تلقي ميشود. محصول خط توليد اقتصادي، رفاه است و محصول خط توليد فرهنگي، رضايت است. رفاه بر محدوديتهاي اجتماعي غلبه ميكند و آزادي عمل و مناسبات كم هزينه و چهارراههاي منفعتي به سادگي در اين شرايط محقق ميشود.
در سالهاي بعد از انقلاب تمركز بر وجه فيزيكي توسعه بود. حتي دانشگاهها هم بدون توجه به بعد رفاهي، نيروي انساني را تربيت كردند. تمركز بيشتر روي سيمان، فولاد، سد و فرودگاه بود. تمركز روي نيروي انساني اينگونه بود كه نيرويي تربيت شود كه بتواند كار و رفاه توليد كند.
در نهايت در چنين شرايطي نيروي انساني را براي وجه مادي توسعه كه رشد و پيشرفت است، توليد كرديم نه وجه فرهنگي. اگر در دو بعد توسعه را توصيف كنيم، تنها به بعد رفاهي توسعه توجه شد و تمام سرمايهها براي توسعه بعد رفاهي هزينه شد اما بعد فرهنگي توسعه مغفول ماند.
بعد اجتماعي و فرهنگي توسعه نياز به سرمايههاي اجتماعي و نمادين دارد. سرمايههاي اجتماعي براي ساماندهي رفتارهاي فردي و سرمايههاي نمادين براي الگوسازي ضروري است. اگر توسعه فرهنگي رخ ندهد، بقيه ابعاد توسعه ادامه پيدا نميكند و از نقطهيي به بعد توسعه فيزيكي نيز به بنبست ميرسد و رشدپرهزينه ميشود.
بعد اول توسعه را مدرنيزاسيون و بعد دوم آن را مدرنگرايي يا همان هماهنگي خلق و خوي افراد با تغييرات تعريف ميكنند. مدرنيته در بعد رفتار فردي از رفتار عاطفي به رفتار عقلاني منتهي ميشود و ما را از تكيه به ايدئولوژي به عقلانيت راهنمايي ميكند. اين اتفاقات زماني رخ ميدهد كه مدرنيته محقق شود.
اگر وارد مدرنيته شويم و تمام تكنولوژي روز را در كشورمان وارد كنيم اما رفتارهايمان تغيير نكند، رشد و پيشرفت متوقف ميشود و به سمت فروپاشي حركت ميكنيم.
در دنياي سنتي رفتارها چندان به يكديگر گره نميخورد و در فضاي اقتصادي هر فرد تاثيري از ديگر فعالان نداشت. چراكه توليد در حد رفع نيازهاي فردي بود اما امروز رفتار تمام فعالان اقتصادي به يكديگر مربوط است و رفتارهاي غلط ميتواند خسارات جبرانناپذيري را بر پيكره اقتصادي وارد كند.
در زندگي سنتي مناسبات شخصي است اما در زندگي مدرن اينگونه نيست و همه مقولات اجتماعي به يكديگر مربوط و كارها تقسيم شده است. در دنياي مدرن مناسبات اقتصادي با ارزشها و رفتارهاي ديگران گره خورده است و بايد رفتارهاي افراد بر مبناي رواداري باشد و رفتارها بايد شكل و ظاهر عقلاني داشته باشد.
متاسفانه شاهد آن هستيم كه در حالي آخرين موبايلها و جديدترين فناوريهاي روز دنيا به كشور وارد شده است اما مناسبات سنتي همچنان در جامعه حيات دارد. در چنين شرايطي چون سازوكارهاي عقلاني جايگزين سازوكارهاي عاطفي نشده است، در نهايت شاهد فرار سرمايهها هستيم چرا كه هنوز مناسبات متحول نشده است. سرمايهها از كشوري كه مناسبات آن متحول نشده است، فرار ميكند به عنوان نمونه صنعت توريسم در كشور ما به معناي واقعي وارد نميشود.
اگر اين تحولات صورت نگيرد، وجه اول توسعه نيز پر هزينه ميشود و تنها كسي ميتواند آن را ادامه دهد كه چاه نفت داشته باشد و با تمام شدن چاه نفت توسعه هم متوقف ميشود. عواقب چنين فضايي را امروز هم در كشور شاهد هستيم بهطوري كه 10 سال پيش هزينه توليد يك شغل 200 ميليون تومان بود اما در حال حاضر اين رقم به 900 ميليون تومان رسيده است.
بهطور طبيعي در ابتداي حركت به سوي توسعه هزينهها زياد است ولي از دورهيي به بعد هزينهها كاهش مييابد. اين در شرايطي است كه رفتارهاي اجتماعي متحول شود و مدرنيته شكل بگيرد. از آن زمان به بعد، پيشرفت كم هزينه ميشود. ممكن است رشد و پيشرفت كنيم اما هزينه پيشرفت تا وقتي كه تحول رفتاري رخ ندهد، افزايش مييابد و در دام كودكي توسعه قرار ميگيرد. بدين معنا كه جامعه پيشرفت كرده اما رفتارها همچنان كودكانه است و جامعهيي كه در آن رفتارها كودكانه است، توسعه كامل محقق نميشود.
در سال 84 گفتم از توسعه امتناع كنيم و الان ميگويم از پيشرفت امتناع كنيم. اگر تحول پيدا نكنيم در دام كودكي توسعه ميافتيم. بايد بررسي كنيم كه در كدام بخشها توسعه پيدا و تحول ايجاد كنيم. در اين شرايط تحول فناوري ما را سرگردان كرده است و سياستمداران هم اسير دعواهاي سخيف شدهاند. ما به اندازه امريكا مهندس توليد كردهايم اما اينكه كارايي ما چقدر است، بماند! سرمان را به زير انداختهايم و فقط به پيشرفت فكر كردهايم. در سال 87 سهم وزارتهاي آموزش و پرورش و دفاع در بودجه به ترتيب 12درصد و 11درصد بود. در سال 95، سهم وزارت دفاع به 19درصد رسيده است در حالي كه سهم آموزش و پرورش 15درصد است. ما هزينههاي زيادي را صرف توليد فرودگاه، صنعت فولاد، پتروشيمي و… كرديم كه اين هزينهها در برابر هزينه تربيت فرزندانمان هيچ است. آموزش عالي هم كاركردي در توسعه ندارد. همه آنچه توسعه نياز دارد در كودكان زير 7سال شكل ميگيرد و بايد بذر توسعه را در تربيت كودكان زير 7سال بريزيم. اگر اين اقدام انجام نشود، كودكان ما در آينده توان توسعه نخواهند نداشت چرا كه ريسكپذير نيستند، تعامل اجتماعي و نقدپذيري ندارند.
بايد براي دو نسل آينده كمربندها را ببنديم و براي تربيت كودكانمان هزينه كنيم. هرچه تا امروز سرمايهگذاري كرديم، بس است. در حال حاضر مشكل تحول در جامعه را داريم و بايد از همين امروز حل اين مشكل را آغاز كنيم.
منبع: روزنامه تعادل
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
Please enter an answer in digits: