به مناسبت انتخاب شافعي به عنوان نايب رييس اتاق بازرگاني بينالمللي جاده ابريشم
یکشنبه 12 دی 1395
در چند روز گذشته مانورهاي خبري زيادي روي انتخاب غلامحسين شافعي به عنوان نايبرييس اتاق بازرگاني بينالمللي جاده ابريشم مطرح شد و بعضي به اشتباه اين موضوع را براي نخستين بار دانستند درحالي كه در حقيقت شافعي جايگزين محسن جلالپور در اين اتاق بينالمللي شد و عملا اين اتاق قبول كرد كه كرسي اتاق ايران در اتاق جاده ابريشم حفظ شود. اما سوالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه اصولا چه سياستي براي استفاده از اين پتانسيلها وجود دارد؟ مدتي قبل نيز پدرام سلطاني موفق شد كرسي را در فدراسيون اتاقهاي بازرگاني جهان كسب كند كه پيش از آن محمد نهاونديان عهدهدار آن بود اما به دليل نبود استراتژي مشخص هميشه در حد عنوان باقي ماند. حال كه اتاق بازرگاني به فكر كسب كرسي تشكلهاي بينالمللي افتاده است با چه برنامهيي قرار است از اين فرصتها استفاده شود؟
نگاهي به ساختار تشكلهاي بينالمللي
زماني وجود NGOها يكي از معيارهاي مهم توسعه يافتگي سياسي و اجتماعي هر كشوري محسوب ميشد اما امروز در كنار بحث NGOها، موضوع INGOها به اندازه NGOها و حتي در برخي موارد بيشتر داراي اهميت شده است. اگر روزگاري توسعه اقتصادي را در گرو گسترش تشكلهاي بخش خصوصي ميدانستيم امروز ناچاريم با شرايط جديد بازارهاي جهاني كنار بياييم و در اين صورت تشكلهاي بينالمللي به اندازه تشكلهاي داخلي داراي اهميت ميشود.
هنوز هم ادبيات تشكلي در ايران چندان فراگير نشده ولي در كشورهايي كه داراي تشكلهاي قوي هستند 3 مفهوم متفاوت از يكديگر شكل گرفته كه هر يك داراي كاركرد خاص خود هستند.
مفهوم اول سازمانهاي مردم نهاد يا NGO است. non-governmental organization در حقيقت سازمانهايي غيردولتي هستند كه با اهدافي مختلف شكل ميگيرند. اين سازمانها معمولا غيرانتفاعي بوده به اين معني كه حتي اگر كار اقتصادي انجام دهند، سود آنها بين اعضا تقسيم نميشود. تعداد اين تشكلها در جهان به قدري زياد است كه هيچ آمار رسمي دقيقي از آنها وجود ندارد اما گفته ميشود در امريكا حدود 1.5ميليون، در روسيه 277هزار و در هند حدود 2ميليون تشكل وجود دارد كه به اين ترتيب به ازاي هر 60 هندي يك تشكل وجود دارد. در حقيقت تعريف دقيقي از NGO وجود ندارد و حتي بعضي از كشورها NPO يعني سازمانهاي غيرانتفاعي را به عنوان NGO تعريف ميكنند. با اين وجود شايد مهمترين شاخصه NGO عدم وابستگي مادي و معنوي آن به دولت و سازمانهاي دولتي باشد. با اينكه اين واژه نخستين بار براي سازمان ملل متحد استفاده شد ولي با اين وجود با ايجاد مفهوم IGO امروز ديگر نميتوان سازمان ملل را يك سازمان مردم نهاد يا NGO ناميد.
IGO يا intergovernmental organization سازمان يا فدراسيوني است كه اعضاي آن را دولتها يا نمايندگان دولتها تشكيل ميدهد. براي مثال ممكن است، تشكلي در قالب IGO داراي عضو دولتي نباشد اما به خاطر اينكه افراد به واسطه كشورشان داراي كرسي ثابت در تشكل ميشوند آن را IGO مينامند. در حقيقت سازمان بين دولتي به هيچ نهاد دولتي خاصي وابسته نيست اما وضعيت خاص اين سازمانها باعث شده كه امروز ميان آنها و NGOها تفاوتي آشكار قائل شوند. بسياري از سازمانهاي وابسته به سازمان ملل متحد مانند سازمان جهاني كار يا بانك جهاني و تشكلهاي بينالمللي ديگر در حقيقت از نظر ساختاري IGO يا سازمان بين دولتي محسوب ميشوند.
اما در كنار اين دو مفهوم، گروه سومي به نام INGO ياinternational non-governmental organization تشكيل شده كه از نظر ماموريت شباهت زيادي به سازمانهاي مردم نهاد دارند اما زمينه و حيطه فعاليت آنها متفاوت است. تشكلهاي بينالمللي مردم نهاد بايد الزاما توسط بخش خصوصي و نهادهاي غيردولتي ايجاد شود و عضويت در آنها قائم به كشور نيست. بعضي از اين تشكلها از دور هم آمدن تشكلهاي كشورهاي مختلف ايجاد ميشوند و برخي ديگر اصولا تشكلهايي هستند كه شرح خدمات خود را براي تمام جهان تعريف كردهاند. در اين حالت نمايندگيهايي از سوي اين تشكلها در كشورهاي مختلف شكل ميگيرد. بعضي از اين تشكلها جامعهمحور هستند به اين معني كه پروژههايي در كشورهاي مختلف تعريف ميكنند و برخي ديگر بر مبناي دفاع شكل گرفتهاند كه قانونگذاران و سياستمداران را مجبور به اجراي سياستهايي به نفع آن مفهوم ميكنند مانند انجمنهاي محيط زيستي يا تشكلهاي مبارزه با سلاحهاي كشتار جمعي.
تجربه ايران از حضور در تشكلهاي بينالمللي
سهم ايران به نسبت سهمي كه در اقتصاد جهان دارد از حضور در IGOها بسيار كم است ولي همين ميزان كم هم مرهون كمك چهرههاي دولتي در نهادها و سازمانهاي بينالمللي است. زماني كه بحث مديريت تشكلهاي بخش خصوصي بينالمللي در جهان مطرح ميشود، تعداد تجربيات به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسد. پس از انقلاب يكي از معدود تجربيات را محمد نهاونديان داشت كه در هياتمديره فدراسيون اتاقهاي بازرگاني حضور پيدا كرد. همچنين محسن جلالپور به واسطه حضور پررنگ خود در هياتهاي تجاري و گسترش مناسبات موفق شد، كرسي نايبرييسي اتاق بازرگاني بينالمللي جاده ابريشم را به دست آورد. در هفتههاي اخير نيز پدرام سلطاني موفق به كسب كرسي قديمي نهاونديان شد و در چند روز گذشته غلامحسين شافعي موفق شد، كرسي قديمي جلالپور را از آن خود كند.
اما سوالي كه مطرح ميشود، اين است كه چگونه ميتوان از اين فرصتها استفاده كرد و اصولا چنين كرسيهايي ميتواند براي كشور سود داشته باشد يا تنها باعث اعتبار و افتخار براي به دست آوردنده آن خواهد بود؟
واقعيت اين است كه چنين كرسيها ميتواند مقدمهيي براي حضور پررنگ تشكلهاي ايراني در عرصه بينالمللي باشند. درحال حاضر دقيقترين آمار از تعداد سازمانهاي غيردولتي بينالمللي يا تشكلهاي بينالمللي توسط اتحاديه انجمنهاي بينالمللي منتشر ميشود. بر اين اساس بيش از 68 هزار تشكل بينالمللي در اين سازمان به ثبت رسيده است. اين تشكلها بايد مركزي را براي انجام فعاليتهاي خود مشخص كنند و طبيعتا اين موضوع باعث تمركز آن تشكل در كشور مذكور ميشود. بر همين اساس سهم هر كشور از تشكلهاي بينالمللي براساس تعداد تشكلهايي كه آن كشور را به عنوان دفتر مركزي خود برگزيدهاند، مشخص ميشود. براساس آخرين آمار اتحاديه انجمنهاي بينالمللي، تعداد تشكلهاي بينالمللي كه در ايران حضور دارند تنها 43عدد است. براي درك بهتري از اين موضوع نگاهي به وضعيت ساير كشورهاي جهان در اين رابطه مياندازيم.
ركورددار تشكلهاي بينالمللي ايالات متحده امريكا است. محوريت اين كشور در مسائل جهاني باعث شده كه 6 هزار و 670 تشكل بينالمللي دفتر مركزي خود را در اين كشور داير كنند. در حقيقت 9.8درصد تشكلهاي بينالمللي جهان در ايالات متحده امريكا حضور دارند. اما بعد از امريكا كشورهاي اروپايي با اختلافي زياد رتبههاي بعدي را به خود اختصاص دادهاند. كشور دوم جهان انگلستان با 2هزار 864 تشكل بينالمللي است. دليل اصلي وضعيت مناسب انگلستان قانون اين كشور است. برخلاف ايران تشكلها و به تبع آن تشكلهاي بينالمللي نيازي به كسب مجوز از دولت براي فعاليت ندارند و تنها بعد از ايجاد در نهادي اطلاعات آنها ثبت ميشود. اين موضوع باعث شده كه بسياري از تشكلها به سادگي توسط مردم ايجاد شود.
نگاهي به فرصتهاي اتاق جاده ابريشم
اتاق بازرگاني بينالمللي جاده ابريشم نيز يك تشكل بينالمللي است كه حضور در آن طبيعتا داراي فوايدي است هر چند كه ايران در اين دوره از كرسي خود تاكنون استفاده چنداني نكرده است. هدف از تشكيل اين اتاق در حقيقت ايجاد امكان كسب و كار ميان كشورهاي حاضر در جاده ابريشم، سرمايهگذاريهاي مشترك و استفاده از فرصتهاي تجاري است. هنگ كنگ و چين بنيانگذاران اصلي اين ايده بودند و اتاقهاي بازرگاني ساير كشورها به اين ايده پيوستند. در نهايت با حمايت فدراسيون اتاقهاي بازرگاني جهان اين اتاق از تجميع چند اتاق كشورهاي حاضر در مسير جاده ابريشم شكل گرفت و امروز شاهد تقويت آن هستيم.
اين نخستين بار نيست كه چنين اتاقي شكل ميگيرد. اتاق بازرگاني بينالمللي و فدراسيون اتاقهاي بازرگاني جهان هميشه براي گسترش اقتصاد و ترويج بحث جهاني شدن مساله اتاقهاي منطقهيي، شوراها و گروههاي منطقهيي يا موضوعي را مطرح ميكنند و اين اتاق در كنار اتاقهاي ديگري از اين دست شكل گرفته است. هدف اصلي چنين اتاقهايي، افزايش رشد اقتصادي كشورهاي عضو همچنين گسترش تجارت آزاد ذكر شده است.
حضور مجدد ايران در اين اتاق در حقيقت پس از سفر شافعي در هيات همراه وزير امورخارجه به چين ممكن شد اما مساله اصلي اين است كه چگونه قرار است از اين فرصت استفاده كنيم؟ بهترين روش اين است كه بخشي در معاونت روابط بينالملل اتاق بازرگاني ايران تشكيل شود و به صورت مشخص به پتانسيلها و تواناييهايي كه در تشكلهاي بينالمللي به ويژه آنهايي كه داراي كرسي هستيم پرداخته و براساس آن، استراتژي اتاق را مشخص كند.
منبع: روزنامه تعادل
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
Please enter an answer in digits: